ماماني عاشق

ساخت وبلاگ

گفتم بنویسم تا اینجا یه گردگیری بشهامروز 16 شهریور 1400 ساعت 7 و 30 دقیقه ی عصره و یک زن یکهو برای نوشتن توی وبلاگش دلتنگ شد و اومد تا دستی به خونه ی قدیمی و متروکه ش بکشه.همسایه ها هم محلی ها اینجا هستید؟میشه اگه توی تلگرام کانال دارید آدرستون رو واسم بذارید؟میشه اگه پیجی توی اینستاگرام دارید آدرسش رو لطف کنید؟میخوام بخونمتونمیخوام ببینمتون امضا یک زن دلتنگ ماماني عاشق...ادامه مطلب
ما را در سایت ماماني عاشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ezendegi-baeshgh9 بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 19:49

22.تیر 1399 از صبح که بیدار شدم مشغول رسیدگی به کارهای خونه م دیروز زندگی مشترکمون 22 ساله شد. از لحظه ای که چشم باز کردم دارم به 22 سالی که گذشت فکر میکنم. چه روزهایی رو گذروندیم تا به امروز رسیدم. ز ماماني عاشق...ادامه مطلب
ما را در سایت ماماني عاشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ezendegi-baeshgh9 بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 30 بهمن 1399 ساعت: 22:36

سال1399یه سلام پر از عشق با لبخندی گنده به پهنای صورتوبلاگ عزیزم اینجا 21 روز از باهار گذشته و ما نتونستیم یه دل سیر از زیبایی هاش لذت ببریم.چون اینجا از اسفند ماه همه درگیر یک بیماری ناشناخته به نام کرونا ش ماماني عاشق...ادامه مطلب
ما را در سایت ماماني عاشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ezendegi-baeshgh9 بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 11 ارديبهشت 1399 ساعت: 2:16

چه اینجا سوت و کور موندهچند روزی میشه دلتنگ وبلاگ نویسی شدم.با اومدن تلگرام و کانالها دیگه اینجا از رونق افتادولی من مثل یا مادربزرگ که دلتنگ میشه امروز دلتنگ وبلاگم شدم.من گیسامو اینجا سفید کردم مگه ماماني عاشق...ادامه مطلب
ما را در سایت ماماني عاشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ezendegi-baeshgh9 بازدید : 52 تاريخ : جمعه 10 خرداد 1398 ساعت: 11:26

گاهی اگر که عشق تو را دست کم گرفت تقصیر توست؛ دست مرا کم گرفته ای آرش شفاعی   وای که چقدر دلم برای نوشتتن توی وبلاگم تنگ شده بود.نزدیک دوسالی میشه نیومده بودم اینجا. حتی پسورد رو هم فراموش کردم. الان سایت آپلود عکس و موزیک ها رو فراموش کردم. خلاصه چقدر تغییر کردم. شدم یه زن 38 ساله ی بی هیجان.هر کاری میخوام انجام بد ماماني عاشق...ادامه مطلب
ما را در سایت ماماني عاشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ezendegi-baeshgh9 بازدید : 70 تاريخ : جمعه 25 آبان 1397 ساعت: 3:05

زن ها هرگز عاشقزیبایی چهره ی شما نمی شوندآن چه یک زن رامبتلا می کندامنیتی است که درشانه های مردانه هست...   از یک سال و نیم پیش که اولین عمل رو روی چشمم انجام دادم دیگه مجبور شدم بخاطر مراقبت از چشمم دور هر گونه آرایش چشمی یه خط قرمز بکشم. تا این که دو روز پیش با دوستان رفتیم بیرون و همه شون حمله کر ماماني عاشق...ادامه مطلب
ما را در سایت ماماني عاشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ezendegi-baeshgh9 بازدید : 90 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 13:41

هیچکس نمیداند که این آلودگیِ هوا تقصیرِ من استبس که در نبودش سیگار دود کرده ام... رمیصا_رستگار   میگه میدونی هنوز واسه عاشق شدن دیر نیست؟ نگاش میکنم و میگم: هیچ میدونی هر چیزی سن و سالی داره؟ هیچ میدونی یه زن سی و پنج سالگی به یعدش یه عالمه تجربه داره و دیگه نمیتونه دل خوش کنه به حرفایی که زده میشه؟ میگم هیچ میدونی دیگه حرف ها قلبها رو نمی لرزونن؟ میگه خوب چاره ی کار؟ میگم باید ثابت بشه تا دلگرم بشم میگه لعنتی 18 ساله با همیم. میگم خوووب چه ربطی داره آب هم اگه راکد بمونه گندیده  میشه و میشه مرداب، ولی همون آب اگه جاری باشه میشه رود و همه عاشق زیباییش میشن. نمیدونم با اون حجم بی حوصلگی چطور میتونستم باهاش سر این که محبتش رو باید نشون بده کل کل میکردم ، فقط میدونم باید یه جرقه ای زده بشه یه حرکتی بشه تا این حس دلمردگی توی وجودم از بین بره   راحیلی نوشت: موزیک متن هم توی کانال تلگرام میفرستم   تلگرام راحیل :               https://telegram.me/mamaniashegh       ماماني عاشق...ادامه مطلب
ما را در سایت ماماني عاشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ezendegi-baeshgh9 بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 23:36

سال اول یا دوم دبیرستان بودم که از جهرم کوچ کردیم و اومدیم شیراز.خونه ای که آقاجون خریده بود رو ندیده بودیم، روزی که با وسایل اومدیم توی اون خونه انگار وارد بهشت شدیم.یه حیاط بزرگ پر از باغچه،باغچه هایی پر از گل و درخت، سالن و اتاقهایی که به دل همه مون نشسته بود یادمه همون اول خواهرا رفتیم اون اتاق تاریک ته خونه رو برا خودمون انتخاب کردیم و اونجا شد یه مکان دنج برا ماها.بیشترین جنگ و دعواها و درد دل ها و گریه های سه تا دختر نوجوون رو اون اتاق به خودش دید.عاشق اون خونه بودم و هستم ولی حیاط سرسبزش برام یه حال و هوای دیگه ای داشت. هر وقت دلم میگرفت شیر آب رو باز میکردم به گلها و باغچه ها آب میدادم حیاط رو میشستم و با اون خنکای آب به آرامش میرسیدم.شبهای بهار و تابستانها با بچه ها یه فرش پهن میکردیم وسط حیاط رختخوابها رو اونجا می انداختیم و تک تک _ ستاره ها رو میشمردیم تا خوابمون ببره.صدای قهقهه هامون توی آجر به آجر این خونه پیوند زده شده.این حیاط شب عقد _ شش تا بچه ها شاهد بزن و بکوب ها بوده و سرمست از شادی ساکنینش شادی ها رو هزار برابر کرده.همه ی نوه ها عصر های تابستون زیر سایه ی برگهای ا ماماني عاشق...ادامه مطلب
ما را در سایت ماماني عاشق دنبال می کنید

برچسب : خانه ی پدری,خانه ی پدری کیانوش عیاری دانلود,خانه ی پدری فیلم, نویسنده : ezendegi-baeshgh9 بازدید : 69 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 23:36

توی مدت مریضی مامان شوشویی اتفاقاتی افتاد که هیچ وقت به عمرم ندیده بودم .خیلی واسم عجیب بود ، ولی امروز که از اون روزها گذشته و آروم شدم و به اون اتفاقها فکر میکنم میبینم چقدر از خدا غافل شده بودم. توی این مدتی که مامان شوشویی توی بیمارستان بود چند بار به دخترش گفت که شب که میشه مادرش میاد و کنار تختش میشینه خواهر شوشویی میگفت مادر جان خواب میبینی ..آخه مامانِ مامان شوشویی سی و چند ساله که فوت کرده تا این که یه روز عصر که نوبت من بود بیمارستان بمونم یهویی حال مامان شوشویی بد شدو ایست قلبی کرد و با شوک برش گردوندند و بعد از احیا گفتند مامان شوشویی باید حتم ماماني عاشق...ادامه مطلب
ما را در سایت ماماني عاشق دنبال می کنید

برچسب : عمر گران میگذرد خواهی نخواهی,عمر گران میگذرد خواهی نخواهی معین دانلود,شعر عمر گران میگذرد خواهی نخواهی,دانلود عمر گران میگذرد خواهی نخواهی,متن عمر گران میگذرد خواهی نخواهی,دانلود اهنگ عمر گران میگذرد خواهی نخواهی,متن آهنگ عمر گران میگذرد خواهی نخواهی,متن شعر عمر گران میگذرد خواهی نخواهی,اهنگ عمر گران میگذرد خواهی نخواهی,متن آهنگ عمر گران میگذرد خواهی نخواهی معین, نویسنده : ezendegi-baeshgh9 بازدید : 164 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 0:57